حالمان بد نیست غم کم می خوریم
کم که نه!هر روز کم کم می خوریم
آب میخواهم سرابم می دهند
عشق میورزم عذابم می دهند
خود نمی دانم کجا رفتم به خواب
از چه بیدارم نکردی؟ آفتاب!!
خنجری بر قلب بیمارم زدند
بی گناهی بودمو دارم زدند
دشنه ای نامرد بر پشتم نشست
از غم نا مردمی پشتم شکست
نویسنده » امید . ساعت 5:6 عصر روز پنج شنبه 90 اردیبهشت 22